دهکده تنهایی من
دهکده تنهایی من
عیب نداره ...
عیب ندآره که " تـــنـــهـــایـــی "...
عیب نداره که شبآ بدون
" شــب بــخــیــر عــشــقــت " می خوآبی ...
عیب ندآره که جمله ی "دوســتــت دارم " رو نمیشنوی ...
عیب ندآره که دلش هیچوقت برآت " تــنــگ " نمیشه ...
عیب ندآره ، " خــدا بــزرگــه "
تو فقط طآقَت بیآر....
همین !
برچسبـهـ ـا :
ساعتا زیر دوش به کاشیای حموم خیره می شی!
غذات رو سرد می خوری !
ناهار نصفه شب ، صبحونه روشام !
لباسات دیگه به تو نمیاد، همه روقیچی می زنی !
ساعتا به یه آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ رو حفظ نمی شی !
شبا علامت سوالای فکرت رومی شمری تا خوابت ببره!
تنهایی از تو آدمی میسازه که دیگه شبیه آدم نیست ، روزای من اینجوری و شبام اصلاً نمیگذره..
برچسبـهـ ـا :
تنهایی را دوست دارم!
عادت کرده ام که تنها با خودم باشم،
دوستی میگفت: عیب تنهایی این است:
که عادت میکنی خودت تصمیمی بگیری،
تنها به خیابان میروی،
به تنهایی قدم میزنی.
پشت میز کافی شاپ تنهایی می نشینی
و آدمها را نگاه میکنی،
ولی من به خاطر همین حس دوستش دارم!
تنها که باشی نگاهت دقیق تر میشود و معنادار،
چیزهایی میبینی که دیگران نمیبینند،
در خیابان زودتر از همه میفهمی پاییز آمده
و ابرها آسمان را محکم در آغوش کشیده اند!
میتوانی بی توجه به اطراف،
ساعتها چشم به آسمان بدوزی
و تولد باران را نظاره گر باشی.
برای همین تنهایی را دوست دارم،
زیرا تنها حسی است که به من فرصت میدهد خودم باشم!
با خودم که تعارف ندارم،
سالهاست-به-تنهایی-عادت-کرده-ام...!
برچسبـهـ ـا :
خیلـــــی لــــذت داره کـــه یــه تکیـــه گـــاه داشتــــه بـاشــــی،؛
ولـــــی بــه نظـــره مــن از اون لـذتبخش تــر اینــه کـــه کســــی بــا تمـــومِ وجــودش..
بهـــــت تکیــــه کنـــــه...
برچسبـهـ ـا :
گاهی چقدر ساده عروسک می شویم،
نه لبخند می زنیم
نه شکایت می کنیم؛
فقط احمقانه سکوت می کنیم..
برچسبـهـ ـا :
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود …
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود …
گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم میگیرد …
گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند و رفتند خسته می شود …
گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد …
… گاهی آرزو میکنم ای کاش …
دلی نبود تا تنگ شود …
تا خسته شود …
تا بشکند ….
برچسبـهـ ـا :
دلم برای یک غیر منتظره تنگ شده
یک تلفن غیره منتظره
یک دیدار غیر منتظره
یک حرف غیر منتظره
یک آدم غیر منتظره
خیلی غیر منتظره …..!
.
.
.
برچسبـهـ ـا :
چــہ قــــבر בوســت בاشتم
تـمام בلتنــگے ایـטּ روزہا را با ڪسے تقســیم مے ڪرבم
ویــا ڪسے بوב بـــراے گـــوش בاבטּ و בرב בل ڪــرבטּ
بمانـב ڪہ آنقـבر فاصلہ زیاב شـבه ڪہ ہر چہ فریاב میزنم
گویــا صـــבایم را نہ "تـــو" میشنوے و نہ ہیچ ڪس בیگر
برچسبـهـ ـا :
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
برچسبـهـ ـا :
میگن عاشقا عشقشون رو خوشگل میبینن.
این دفعه که دیدمت خیلی خوشگل شده بودی؟
نمیدونم هردفعه تو خوشگل تر میشی....
یا من عاشق تر....؟؟؟؟
برچسبـهـ ـا :
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﮏ ﻗﻠﺒﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺩﺍﺭﻡ . . .ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻡ !
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻗﻠﺒﻢ ﭘﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺣﺘﯽ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩ !
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ ، ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﻧﺪ !
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﯼ ﻗﻠﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ !
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ؟
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ، ﺑﺒﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ، ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻋﺸﻖ ﺁﻣﺪﻩ ؟!
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﻢ ﺗﺎ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺮﺍ ؟ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﺩﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﻣﺮﺍ ؟
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﮕﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻬﻢ ﺭﺩﯾﻒ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺷﻨﺪ ، ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ، ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﺣﺒﺲ ﺍﺑﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ؟
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﯿﺸﻨﻮﯼ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻣﺮﺍ ، ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﺮﺍ ؟!
ﭼﺮﺍ ﺳﮑﻮﺕ ؟ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﻨﻮﻡ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺻﺒﻮﺭ ؟!
.
ﺧﺪﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﮕﻮﯾﻢ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﺖ ﺑﺎﺷﻢ ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺶ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ، ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﮒ ﺳﺒﺰﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﺵ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﭘﺎ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﯾﮏ ﺑﺮﮒ ﺧﺸﮑﯿﺪﻩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﺵ ﻣﺎﻧﺪﻩ . . .!
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺡ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﭘﻮﭺ ، ﻫﻮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
برچسبـهـ ـا :

اولش شیرینه
اولش عشق سرزده میاد تو دلت.
اما...
اخرش تلخ
آخرش تموم هستی ات رو ازت میگیره تا از دلت دست برداره...
برچسبـهـ ـا :
برچسبـهـ ـا :

فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
برچسبـهـ ـا :

خـــــــــــــــدایــــــــــا...
دلتــــــــــــــــــــــنگــــــــــم...!!
برای کسی که مدت هاست بی انکه باشد
هر لحظه با فکرش" زندگی کرده ام
برچسبـهـ ـا :
در وجودم کسی هست !
به وسعت تو ....
که
هر شب موهایش را شانه میزند
و هر شب یاد آخرین نگاه تو...
آوار میشود...
بر تنهاییم!
بر بی کسی این اتاقم...
و من با خودم فکر میکنم
حریمِ کدامین خیال را شکسته ام
که اینگونه حقیقت میشوی در باورم؟
باور کنی یا نه
باشی یا نباشی
دوستت دارم
فرقی نمیکند خیال باشی
آرزو باشی
یا عکسی در قابِ این مانیتور
در این دنیای مجازیِ پر از مجازات
فرقی نمی کند که شعرِ کدام شاعر را میخوانی
فرقی نمیکند که میشناسیم
یا اینکه من تو را میشناسم
فرقی نمیکند که روی نیمکتی دو نفره نشسته باشیم
فرقی نمیکند که لبخندت سهم من بود یا دیگری
فرقی نمیکند که خوشحال بودیم یا ناراحت
همین را میدانم که دوستت دارم
و تو میشوی شروعِ حرف زدن
خودخواهیم را ببخش
ببخش که تو را به خواب میبینم
ببخش که واژه به واژه ی شعرم از تو داد میزند
ببخش که من عاشقت هستم...
برچسبـهـ ـا :
قـــــدم نــــزن!!!
این جــا…
این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند...
که می ترســم تمام لحظه هایت خیس شوند…!

برچسبـهـ ـا :
دلم شکست
عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند
اصلا فدای سرت ،
قضا و بلا بود از سرت دور شد . . .
اشکم بی امان می ریزد
مهم نیست
آب روشنی است
خانه ات تا ابد روشن عشق من...

برچسبـهـ ـا :

من...
یکی بود ِ همیشه ام و...
تـو...
یکی نبود ِ بی کسی هایم!
يکی بود که اونم رفت!!!
کاش از اول ...
غير از خداهيچکس نبود....
برچسبـهـ ـا :

بـغـض خیــــــس!!!
بعضی حرفها رو نمیشه گفت ؛
باید خورد!
ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت،نه میشه خورد!
میمونه سر دلت!
میشه دلتنگی...میشه بغض...میشه سکوت...
میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته!
نمیدونم باز امروز چه مرگمه!!!
برچسبـهـ ـا :
دل تنگم
به قاعده ی یک سفر
پر از فاصله
به شماره ی اتوبوسهای راه شب
کافههای خمار در امتداد شب
دل تنگم
به اندازه تمام روزهایی که ما
از بین اینهمه نبودن
باز نبودن را انتخاب کرده ایم
دل تنگم
دل تنگ....
برچسبـهـ ـا :
این روز ها عجیب تب کرده ام
ودر بستر اندوه
هر دم هذیان می گویم
صدایم چرک کرده است…
و ذهنم در گرمای مرضی مرموز می سوزد…
تبم قد میکشد…
پزشکان مرا جواب کرده اند
این روز ها درمانی نیست
فقط گاه گاهی
درد هایم را پاشویه میکنم…
برچسبـهـ ـا :

برچسبـهـ ـا :
باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر
باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه
یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم
می دریدم قلب خود را
دور می گشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه
پر بهانه زود برگردی به خانه
یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد
این ترانه باز باران باز می گردم به خانه
برچسبـهـ ـا :
لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را.
برچسبـهـ ـا :

برچسبـهـ ـا :
برچسبـهـ ـا :
مــیخواهـــــم راحت بــــــاشـــم ...
بـــــی جــســارت و بــــی خـجــالـــت ...
در جــــــواب چــــه خـــــبرهــا ؟
چـــــشمانـــــم را بــــبنـــدم و بــگویــــــم :

برچسبـهـ ـا :